سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فرشتگان با خشنودی بالهایشان را برای جویای دانش می گسترانند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لیلی نام تمام دختران ایران است
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» فاطمیه

بسم رب‌الزهرا

اللهم صلی علی فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها بعدد ما احاط به علمک والعن الجبت و الطاغوت والنعثل بعدد ما احاط به علمک.

 

السلام علیک یا فاطمة‌الزهرا

 

بعد از آن جشن بزرگ یعنی عیدغدیر غمی بزرگ‌تر یعنی مصیبت مادر، عالم را فرا گرفت. در این روز در و دیوار می‌گریند و از غم تنهایی مادر می‌خوانند.

 

این روزها، ایامی است که مادر عالم بشریت، مادری که اگر نبود ما هم نبودیم، مادری که پدر گفت او ام‌ابیهاست، یعنی ریشه‌ی پدر، دختری که اگر نبود پدر هم نبود. زنی که به محبت او خدای متعال چرخ گردون را آفرید. حال این مادر، این دختر و این همسر در بستر است. این روزها هر وقت علی (ع) به منزل می‌آید می‌گوید فاطمه جان مردم دیگر جواب سلامم را نمی‌دهند. این روزها حسن و حسین گریانند، زینب چهارساله پریشان است و این‌گونه می‌گویند:

 

کمتر دهید شرح غم بی‌شماره را

کمتر کنید خون، جگر پاره پاره را

مادر که رفت با رخ نیلی به زیر خاک

پنهان کنید از پدرم گوشواره را

 

مگر زهرا چه گفت، مگر جز اعطایی که پدر بزرگوارش به او داده بود چه می‌خواست، مگر نگفت فدک را پدرم به من اعطا نموده، حال چرا دست نانجیب صورتش را کرد نیلی. آیا او می‌دانست که به صورت نور خدا سیلی زد، به خدا نه، به خدا اگر می‌دانست این کار را نمی‌کرد. مگر محسن زهرا چه کرده بود، او که باید می‌ماند و در کربلا حسین را یاری می‌کرد.

 

آن فرقه‌ای که تیشه به نخل فدک زدند

بر زخم ختم رسولان نمک زدند

مهدی بیا ز قاتل زهرا سؤال کن

مادر چه کرده بود که او را کتک زدند

 

آی شیعیان آیا صدای مهدی فاطمه را نمی‌شنوید که مانند جد بزرگوارش حسین یاری می‌خواهد، آیا نمی‌شنوید که او هم می‌گوید: کیست تا مرا یاری کند. آی شیعیان یاری کنید مهدی فاطمه را تا بیاید و انتقام خون مادرش زهرا و محسن او را بگیرد. ای منتقم فدک و غریبی حسن و خون حسین، ای منتقم اسیری زینب بیا، آقاجان بیا،بیا، بیا. دعا کنید دعا کنید دعا کنید مهدی بیاید.

 

نخل سوزان فدک را آب ده

باز شمشیر علی را تاب ده

چشم بر بازوی تو دارد فدک

وارث گلبرگ خونین فدک

 

آی شیعیان فاطمیه نزدیک است، مادر در بستر، نالان و پریشان، بیایید فاطمیه را باشکوه‌تر از بیش برگزار نماییم و کمر دشمنان اهل‌بیت را بشکنیم همان‌گونه که آنها کمر زهرا را شکستند. همه می‌دانیم که فرج و ظهور مهدی فاطمه، فقط در دو صورت امکان‌پذیر است: 1) دعا برای فرج، 2) معرفت پیدا کردن به فاطمه بنت رسول‌الله.

 

حال که دست به دعا برمی‌داریم و فرج آقا و مولای‌مان را می‌طلبیم برای خشنودی دل زخم‌دیده زهرا هم دعا کنیم، دعا کنیم او خشنود شود که اگر نشود وای به حال ما، اگر خشنود نشود فرج صورت نمی‌پذیرد.

 

آرزوی من سلام فاطمه است

اذن حق در انتقام فاطمه است

هیزم خصم علی در پیش ماست

انتقام من از او در ابتداست

من حنین ناله‌ی زهرائیم

صاحب آن ناله‌ی صحرائیم

شهر من گشته غم‌آباد فدک

پیش من باقی است اسناد فدک

پاسدار عفت و پاکی منم

داغدار چادر خاکی منم

قلب من چون آن سند شد ریز ریز

چونکه با خاک آشنا شد آن عزیز

در کف من گوشواره مانده است

مادرم آنجا پسر را خوانده است

 

 

 

 

 

اشعار برگرفته از کتاب اسرار فدک نوشته‌ی محمدباقر انصاری و سیدحسین رجایی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سوگند ( یکشنبه 85/3/14 :: ساعت 6:57 عصر )
»» عبادت جوان

ارزش عبادت خدا در دوران جوانی

اگر در جوانی خوشی‌های دنیا با تمام زیبایی‌هایش را کنار گذاشته و در جوانی به عبادت و بندگی خدا مشغول شویم، خداوند به ما پاداش 72 صدیق (1) می‌بخشد و در این‌باره خداوند می‌فرماید: «ای جوان رها کننده‌ی شهوت به خاطر من، و سپری کننده‌ی جوانی‌ات برای من! تو در پیشگاه من، مانند برخی فرشتگانی».

 

پیامبر نیز می‌فرماید: «خداوند بزرگ، جوانی را که جوانی‌اش را در راه بندگی خدا سپری کند، دوست می‌دارد».

 

 

1_ صدیق به کسی گفته می‌شود که همواره پای‌بند به حق است و یا کسی است که عادت و خویش راستی است (مجمع‌البیان،ج3، ص 110، ذیل آیه 69 از سوره‌ی نساء)

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سوگند ( سه شنبه 84/9/22 :: ساعت 10:14 صبح )
»» در محضر خدا

خود را در مظهر خدا دانستن نظارتى است که مى‌تواند بهترین بازدارندگى از گناه را داشته باشد. تصور ما از خداوند، تصور خاصى است. معمولاً قبول داریم که خدایى هست  و از همه چیز خبر دارد اما او را حاضر نمى‌دانیم. فکر مى‌کنیم که در پس پرده‌هایى قرار دارد و احتمالاً در بالاى آسمانهاى هفت‌گانه است و فرشتگانى هستند که گزارش کارهاى ما را به او مى‌رسانند و در قیامت است که با او روبه‌رو مى‌شویم و... همه اینها را مى‌توان در یک کلمه خلاصه کرد و آن تعبیر «خداوند غایب» است. غالباً «وجود» خدا را قبول داریم، اما «حضور» او را باور نداریم. او را بیشتر غایب مى‌دانیم تا حاضر.

ابن ابى‌العوجاء خدمت امام صادق (علیه السلام) رسید و سؤالاتى درباره مسایل اعتقادى پرسید. از آنجا که حضرت صحبت از خدا مى‌کردند، او به حضرت عرض کرد: «خدا را یاد کردى و ما را به چیزى که «غایب» است حواله کردى؟!» در این جمله، تصویر «خداوند غایب» به خوبى روشن است. حضرت در جواب وى فرمودند:

«ویلک کیف یکون غائباً من هو مع خلقه شاهد و الیهم أقرب من حبل الورید، یسمع کلامهم و یرى اشخاصهم و یعلم اسرارهم؛ واى بر تو! چگونه غایب است کسى که همراه خلق خود شاهد آنان است و از رگ گردن به آنها نزدیک‌تر است، سخن آنها را مى‌شنود و خود آنها را مى‌بیند و اسرار آنها را مى‌داند.»

   در این کلام نورانى، تصویرى که حضرت از خداوند ارائه مى‌دهد، «خداوند شاهد» است، نه خداوند غایب که در پس پرده‌هاى هفت‌گانه قرار دارد. این تصویر مى‌تواند شرم را برانگیزد و تنهاییها را مصونیت بخشد. اما تصویرى که خداوند را غایب مى‌داند، در خلوت کارایى نخواهد داشت. امام سجاد (علیه السلام) مى‌فرماید: «از خدا حیا کنید چون به شما نزدیک است.»(2) 

خداوند به حضرت عیسى (علیه السلام) چنین موعظه مى‌کند که اى عیسى هر جا که هستى مراقب من باش.  همه اینها لزوم تغییر در تصویر ما از خداوند را روشن مى‌سازد.

براى ایمنى خلوت باید از خدا شرم کرد و شرم از خدا مشروط به اصلاح تصویرى است که از خدا وجود دارد. زمان این اقدام نیز پیش از موقعیت خلوت است. پیش از نیاز باید این معارف را کسب کرد و سپس هنگام خلوت که هنگامه نیاز و احتیاج است، باید آن را فراخوانى کرد. هنگام نیاز، وقت کسب معرفت نیست. آنجا وقت هزینه کردن و به کار بستن معرفتهاى کسب شده است. به همین سبب هنگام خلوت صحبت از کسب معرفت نشده، بلکه صحبت از ذکر و یادآورى خداوند به میان آمده است. یادآورى یعنى فراخوانى آنچه وجود دارد. خداوند به حضرت عیسى (علیه السلام) سفارش کرده که وقتى با گناه خلوت کردى، مرا فراموش نکن و هنگام خلوت مرا زیاد یاد کن.(4)

    جالب اینکه در این روایات، صحبت از یاد کردن نیست، بلکه صحبت از «فراوان یاد کردن» است. پیامد یاد کردن خدا، ایمنى خلوت و مصونیت از گناه است، همان‌گونه که درباره حضرت یوسف اتفاق افتاد. آنچه حضرت یوسف را نجات داد این بود که ابتدا به یاد خدا افتاد و سپس شرم کرد.

خلاصه اینکه حاضر دانستن خداوند، خلوت را به حضور تبدیل مى‌کند و از آسیبها ایمن مى‌سازد و به همین جهت اولیاى دین براى بازدارى مردم از گناه، به مسأله حضور و نظارت خداوند توجه  داده‌اند.

شخصى خدمت امام حسین (علیه السلام) رسید و گفت: من مرد گنه‌کارى هستم و توان مقاومت در برابر معصیت را ندارم، مرا موعظه کن. حضرت به وى فرمودند: پنج کار بکن و سپس هر چه مى‌خواهى گناه کن. سومین نکته‌اى که فرمودند این بود: «و اطلب موضعاً لایراک اللَّه و اذنب ما شئت؛ مکانى بیاب که خدا تو را نبیند، سپس هر‌چه مى‌خواهى گناه کن.»

(1): کافى، ج 1، ص 125، ح 3؛ من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 250، ح 2325؛ توحید صدوق، ص 254، ح 4؛ احتجاج، ج 2، ص 208، ح 218؛ ارشاد، ج 2، ص 201؛ بحارالأنوار، ج 3، ص 33.

(2): بحار الأنوار، ج 71، ص 336.

(3): کافى، ج 8، ص 136.

(4): بحارالأنوار، ج 14، ص 294.

(5): بحار الأنوار، ج 78، ص 126، ح 7.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سوگند ( شنبه 84/9/12 :: ساعت 8:0 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

فاطمیه
عبادت جوان
در محضر خدا
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 0
>> بازدید دیروز: 1
>> مجموع بازدیدها: 7713
» درباره من

لیلی نام تمام دختران ایران است

» آرشیو مطالب
دل نوشته های دی ماه

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب