خود را در مظهر خدا دانستن نظارتى است که مىتواند بهترین بازدارندگى از گناه را داشته باشد. تصور ما از خداوند، تصور خاصى است. معمولاً قبول داریم که خدایى هست و از همه چیز خبر دارد اما او را حاضر نمىدانیم. فکر مىکنیم که در پس پردههایى قرار دارد و احتمالاً در بالاى آسمانهاى هفتگانه است و فرشتگانى هستند که گزارش کارهاى ما را به او مىرسانند و در قیامت است که با او روبهرو مىشویم و... همه اینها را مىتوان در یک کلمه خلاصه کرد و آن تعبیر «خداوند غایب» است. غالباً «وجود» خدا را قبول داریم، اما «حضور» او را باور نداریم. او را بیشتر غایب مىدانیم تا حاضر.
ابن ابىالعوجاء خدمت امام صادق (علیه السلام) رسید و سؤالاتى درباره مسایل اعتقادى پرسید. از آنجا که حضرت صحبت از خدا مىکردند، او به حضرت عرض کرد: «خدا را یاد کردى و ما را به چیزى که «غایب» است حواله کردى؟!» در این جمله، تصویر «خداوند غایب» به خوبى روشن است. حضرت در جواب وى فرمودند:
«ویلک کیف یکون غائباً من هو مع خلقه شاهد و الیهم أقرب من حبل الورید، یسمع کلامهم و یرى اشخاصهم و یعلم اسرارهم؛ واى بر تو! چگونه غایب است کسى که همراه خلق خود شاهد آنان است و از رگ گردن به آنها نزدیکتر است، سخن آنها را مىشنود و خود آنها را مىبیند و اسرار آنها را مىداند.»
در این کلام نورانى، تصویرى که حضرت از خداوند ارائه مىدهد، «خداوند شاهد» است، نه خداوند غایب که در پس پردههاى هفتگانه قرار دارد. این تصویر مىتواند شرم را برانگیزد و تنهاییها را مصونیت بخشد. اما تصویرى که خداوند را غایب مىداند، در خلوت کارایى نخواهد داشت. امام سجاد (علیه السلام) مىفرماید: «از خدا حیا کنید چون به شما نزدیک است.»(2)
خداوند به حضرت عیسى (علیه السلام) چنین موعظه مىکند که اى عیسى هر جا که هستى مراقب من باش. همه اینها لزوم تغییر در تصویر ما از خداوند را روشن مىسازد.
براى ایمنى خلوت باید از خدا شرم کرد و شرم از خدا مشروط به اصلاح تصویرى است که از خدا وجود دارد. زمان این اقدام نیز پیش از موقعیت خلوت است. پیش از نیاز باید این معارف را کسب کرد و سپس هنگام خلوت که هنگامه نیاز و احتیاج است، باید آن را فراخوانى کرد. هنگام نیاز، وقت کسب معرفت نیست. آنجا وقت هزینه کردن و به کار بستن معرفتهاى کسب شده است. به همین سبب هنگام خلوت صحبت از کسب معرفت نشده، بلکه صحبت از ذکر و یادآورى خداوند به میان آمده است. یادآورى یعنى فراخوانى آنچه وجود دارد. خداوند به حضرت عیسى (علیه السلام) سفارش کرده که وقتى با گناه خلوت کردى، مرا فراموش نکن و هنگام خلوت مرا زیاد یاد کن.(4)
جالب اینکه در این روایات، صحبت از یاد کردن نیست، بلکه صحبت از «فراوان یاد کردن» است. پیامد یاد کردن خدا، ایمنى خلوت و مصونیت از گناه است، همانگونه که درباره حضرت یوسف اتفاق افتاد. آنچه حضرت یوسف را نجات داد این بود که ابتدا به یاد خدا افتاد و سپس شرم کرد.
خلاصه اینکه حاضر دانستن خداوند، خلوت را به حضور تبدیل مىکند و از آسیبها ایمن مىسازد و به همین جهت اولیاى دین براى بازدارى مردم از گناه، به مسأله حضور و نظارت خداوند توجه دادهاند.
شخصى خدمت امام حسین (علیه السلام) رسید و گفت: من مرد گنهکارى هستم و توان مقاومت در برابر معصیت را ندارم، مرا موعظه کن. حضرت به وى فرمودند: پنج کار بکن و سپس هر چه مىخواهى گناه کن. سومین نکتهاى که فرمودند این بود: «و اطلب موضعاً لایراک اللَّه و اذنب ما شئت؛ مکانى بیاب که خدا تو را نبیند، سپس هرچه مىخواهى گناه کن.»
(1): کافى، ج 1، ص 125، ح 3؛ من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 250، ح 2325؛ توحید صدوق، ص 254، ح 4؛ احتجاج، ج 2، ص 208، ح 218؛ ارشاد، ج 2، ص 201؛ بحارالأنوار، ج 3، ص 33.
(2): بحار الأنوار، ج 71، ص 336.
(3): کافى، ج 8، ص 136.
(4): بحارالأنوار، ج 14، ص 294.
(5): بحار الأنوار، ج 78، ص 126، ح 7.